سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرزند مرده تواند خفت ، و مال ربوده دیده بر هم نتواند نهفت . [ و معنى آن این است که او بر کشته شدن فرزند شکیبایى دارد و بر ربوده شدن مال طاقت نیارد . ] [نهج البلاغه]
شعر و سخن از گل رازقی
 
ساقی بی می

یک زخم کهنه دارم از دوستان و خویشان      دردی به سینه دارم حالم شده پریشان
رنگی به رخ ندارم اشکی دگر نمانده              بر دیده ام نشسته گرد و غبار دوران
ای بی خبر بر این حال باید فغان بر آری          گر درد دیده هستی یا همنشین یاران
دل جایگاه عشق است بر او گریست باید        در این زمانه بی می ساقی شدم چو باران
عشقت بسان خنجر بر سینه ام فرو رفت        کین شهد گیسوانت مستم کند چه آسان
از موی تا نوک پا یکصد هزار عشق است         دل کوچک است اما جا می دهد فراوان
ساقی بیا "محمد" قلبی دگر ندارد                 شاید به می بسازی نسیان درد هجران

محمد(رازقی)


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محمد 91/3/10:: 1:50 عصر     |     () نظر